عكس العملهايي كه با لهجه غليظ خود در برابر هر تابلو نشان مي دهد، نگاههاي افراد حاضر در گالري را به خود جلب كرده است. ما هم كه دربدر به دنبال سوژه مي گرديم، به طرف او مي رويم. خود را «فرانك كازوبون» و اهل فرانسه معرفي مي كند كه البته اين از لهجه او كاملا واضح است. 25 ساله و مجرد است و تحصيلات خود را در رشته تاريخ به پايان رسانده است. چند سالي است كه به جهانگردي مشغول است و از اكثر كشورهاي اسلامي نيز ديدن كرده است. از سفر يه ايران هم به گفته خودش خيلي راضي است و مهمتر اينكه دعوت ما را براي يك گپ دوستانه با روي باز مي پذيرد.
- آيا خط قرمز يا قانون نانوشتهاي براي روابط دو جنس در غرب وجود دارد؟
- البته محدوديتها، احترام به انسانهاست... براي اغلب مردم، اين امري بسيار زشت است كه وقتي خودت همسر داري يا با كسي دوست هستي، با فرد ديگري ارتباط برقرار كني.
- در مورد دختران و پسران چطور؟ آيا داشتن دو يا چند دوست دختر يا دوست پسر در يك زمان ناپسند است و نوعي خيانت و عدم وفاداري به شمار ميآيد؟
- اين به دوست فرد بستگي دارد، شايد اگر حقيقت را به دوستش بگويد او بپذيرد... ولي، غالبا اين تعداد فقط يكي است، فقط يك نفر! و در غير اين صورت همان است كه شما گفتيد: خيانت يا بيوفايي.
- آيا در فرهنگ غربي لفظ «دوست دختر» يا «دوست پسر» لزوما به معناي داشتن روابط جنسي با يكديگر است؟
- بله، مثلا من با دوست دخترم روابط جنسي دارم و اين بخشي از زندگي مردم است؛ ما نبايد حتما ازدواج كنيم. بله، مردم روابط جنسي دارند و در زندگي ما روابط جنسي به معناي بچهدار شدن نيست و تمام دختران از قرص و دارو استفاده ميكنند.
- خوب، بيا كمي بيشتر در مورد روابط دختر و پسر در غرب و به طور اخص فرانسه صحبت كنيم و تا مقايسه كوچكي بين كشور ما و شما داشته باشيم.
- چطور بايد بگويم... در كشور من روابط خيلي خيلي سادهتر است؛همه كار براي دخترها آسانتر است چون ما ميتوانيم كلي با هم صحبت كنيم و آنها آزادتر هستند؛ پس اگر يك دختر بخواهد بيرون برود، لازم نيست از پدر و مادرش اجازه بگيرد. خيلي از آدمها، منظورم دخترها و پسرهاست، قبل از ازدواج با همديگر زندگي ميكنند و با هم روابط جنسي هم دارند: يك زندگي كامل. ازدواج چيزي پس از اين است... خوب، شايد بتوان گفت كه زمان بيشتري براي شناخت يكديگر پيش از اتخاذ تصميم مهم ازدواج است و هر دو زمان خوبي براي شناخت ديگري دارند.
فرض كنيد اگر دختري از يك پسر خوشش بيايد، نميتواند قدم اول را بردارد. نمي تواند بيايد و بگويد من از شما خوشم ميآيد،بيا با هم باشيم و بيرون برويم... نميدانم اينجا چگونه است! فكر ميكنم در اينجا اگر دختري بيايد و با شما صحبت كند با خود فكر ميكنيد كه دختر بدي است.
- نه، البته اينطور نيست؛ همكلاسي ها به عنوان مثال معمولا روابط دوستي مناسبي با هم دارند. از طرف ديگر،همانطور كه ميداني، در اسلام فرض بر اين است كه زنان، يا بگوييم جنس مونث، جنس لطيف هستند و بايد به آنها احترام گذاشته شود؛ چنين جايگاهي براي آنان متصور است. ضمن اينكه در اسلام گفته شده است كه نبايد با زنان صرفا به خاطر زنانگي و با توجه به آن برخورد كرد، آنها انسان هستند و پيش از زن بودن جايگاه انساني دارند. اين شخصيت ويژه زن است و ما اين را برابري ميدانيم.
- بله، من كتابهايي درباره اسلام مطالعه كردهام. من در كتب خواندهام كه هر زني در فرهنگ اسلامي مادر، خواهر يا فرزند دختر و چنين چيزي است. فكر ميكنم روابط خانوادگي در اسلام از اهميت بسيار بالايي برخوردارند و البته اغلب ساختار مرد سالار دارند؛ خوب من فقط ميتوانم بگويم كه در دين و فرهنگ من، همينگونه است. در فرانسه، از سال 1968، كه تاريخ بسيار مهمي براي ماست و حدود 35 سال از آن زمان ميگذرد، موقعيت زنان تغيير كرده است و آنها وارد بازار كار و تجارت ميشوند؛ امروزه تمام زنان كار ميكنند تا استقلال مالي داشته باشند و توانستهاند پستهاي بالاي مديريتي و برخي موقعيتهاي رسمي مهم را بدست بياورند.
- چگونه است كه افراد هم پيش از ازدواج و هم پس از ازدواج با هم رابطه جنسي دارند و هيچ تفاوتي ندارد؟!
- نه هيچ تفاوتي ندارد، زيرا قبلا ازدواج يك عهد ديني و مذهبي بود، اما از آنجاييكه فرانسه كشوري لاييك است ازدواج به معناي رفتن به تالار اصلي شهر يا شهرداري است و در آنجا ميگويند: شما زن و شوهر هستيد؛ و بنابر اين قضيه تنها در حد يك كاغذ است و اگر فردي مذهبي باشيد ميتوانيد به كليسا هم برويد، ولي اين يك كار تشريفاتي است. خيلي از آدمها ازدواج ميكنند، مثلا من دختري را ميبينم و ممكن است دو يا سه سال با هم زندگي كنيم... البته در يك خانه و در يك زندگي كامل؛ همه چيز مثل يك زندگي زناشويي واقعي است: رابطه جنسي هم هست. اغلب اوقات زوجها زماني تصميم به ازدواج ميگيرند كه انتظار فرزند اولشان را ميكشند؛ اين هم بدين خاطر است كه گرفتن شناسنامه راحتتر باشد... و خوب، براي خيليها، ازدواج تنها يك جشن زيباست.
- يعني ازدواج صرفا يك مهماني است...
- بله، برخي افراد، يعني مسيحيان، مثل شما فكر ميكنند؛ براي اغلب آنها، البته نه من، اين مهم است كه دختر اسمش عوض ميشود و اين را تغيير بزرگي ميدانند. اما بنظرم چيزي تغيير نميكند. در واقع، پيش از ازدواج با هم زندگي ميكردهايد و بعد از آن هم با هم زندگي ميكنيد و هيچ چيز تغييري نكرده است.
- فكر ميكنيد خوب است كه آدم دقيقا همان روابطي را كه بعد از ازدواج دارد، در دوستي هم داشته باشد؟!
- بله، همانطور كه گفتم ازدواج چندان اهميت ندارد، شايد به اين خاطر كه ما از لحاظ مذهبي پايينتر هستيم. مي دانيد دليل اغلب ازدواجها چيست؟! چون بعد از ازدواج اگر هر دو شاغل باشند، ماليات كمتري ميپردازند. شايد گفتن اين حرف شرمآور باشد ولي خيلي از آدمها ازدواج ميكنند تا ماليات كمتري بپردازند.
- فكر نميكنيد اين موقعيت، منظورم داشتن روابط جنسي قبل از ازدواج است، باعث تضعيف بنيان و موقعيت خانواده ميشود؟ و فكر ميكنم اين امر به بحراني در غرب تبديل شده است.
- بله البته. در غرب آمار طلاق بسيار بالاست، براي همين برنامههايي براي حمايت از فرزندان طلاق در نظر گرفته شده است تا آنها را از تاثيرات آن مصون دارد؛ اما فكر نميكنم اين بخاطر روابط جنسي پيش از ازدواج باشد.
- ممكن است دلايل اين طلاقها را عنوان كنيد؟
- شايد به اين دليل كه برخي پي ميبرند كه همسرشان فرد مناسب نيست، خيلي از آدمها تغيير ميكنند.
- همانطور كه ميداني، روانشناسان و جامعهشناسان بر اين باورند كه يكي از دلايل اين است كه چون فرد به راحتي ميتواند ارتباط جنسي داشته باشد، خيلي راحت طلاق ميگيرد چون ميداند كه دختر ديگري به آساني يافت ميشود كه حتي بدون ازدواج، نياز جنسي او را برطرف كند.
- اما اين ارتباط قبل از ازدواج باعث ميشود كه كاملا شريكت را بشناسي.
- خوب اگر همديگر را ميشناسند، چرا پس از ازدواج، به طلاق كشيده ميشوند؟!
- آه، بله... شايد يكي از اين دلايل خشونت باشد؛ خودتان ميدانيد كه اين احتمالات بسيارند، فقط شايد در كشور من طلاق راحتتر باشد. خوب من فكر ميكنم بسياري از زنان كشور شما از زندگي خود راضي نيستند و اگر از خواسته آنان را بپرسي، خواهان طلاق هستند اما نميتوانند.
- البته طلاق در اينجا هم هست...
- فكر ميكنم خيلي مشكلتر است چون نوعي شرمندگي به همراه دارد.
- شايد مسئله شرمندگي نباشد؛ به اين خاطر است كه، همانطور كه خودت گفتي، ما به خانواده اهميت ميدهيم و موقعيت خانواده مهم است و بنابر اين طلاق گرفتن چندان خوب نيست.
- بله، نوعي فداكاري در روابط.